به بهانه 29فروردین «روز ارتش » ، خانواده‌های ارتشی از قوانین، دلهره‌ها و زندگی خاص‌شان گفتند

پدری با لباس پلنگی
سوسن نوری
تصویر پدرش اغلب با لباس پلنگی به ذهنش می‌آید. لباسی که برایش جذاب هم بود. با آن کمربندی که حالا می‌داند فانوسقه نام دارد و نشان‌هایی که هر کدام اشاره به دوره و تجربه‌ای از کار پدر دارد. زمانی معنی ستاره‌ها و فرق ستاره‌های پنج پر و بزرگ یا مفهوم خوشه‌های روی آفتابگیر کلاه و شانه برخی همکاران پدر را نمی‌فهمید، اما بزرگتر که می‌شد، با همسالان همسایه که پدرانشان همکار بودند، سر این نشان‌ها چه کل‌کل‌ها که نکرده بودند. همه این‌ها به کنار، هر وقت بیدار می‌شد، پدر نبود! پدر صبح خیلی زود از خانه بیرون می‌رفت. گاهی حتی چندین و چند روز در ماموریت بود و اغلب از ماموریت‌هایش هم چیزی نمی‌گفت. چیزی که از کار پدر به خانه آمده بود، نظم و انضباطی بود که از بچه‌ها انتظار داشت. نظم و انضباطی که مهربانی از پشتشان پیدا بود. بارها مجبور شد تغییر خانه و مدرسه و خداحافظی با دوستان خوگرفته را تحمل کند و حتی سختی تطبیق با فرهنگ‌ها و لهجه‌های گوشه گوشه ایران را به جان بخرد. همه این‌ها یک دلیل داشت؛ پدر، ارتشی بود. پدری که دوستش داشت و دارد.
امروز 29فروردین، روز ارتش جمهوری اسلامی ایران و بزرگداشت حماسه‌آفرینی‌های دلاورمردان نیروی زمینی ارتش است. احتمالا شما تا به حال با نیروهای مشغول در ارتش یا خانواده‌های آنان برخورد داشته‌اید که در این‌صورت با زندگی خاص آنان آشنایی دارید؛ چه از این لحاظ که در خانواده‌هایی که پدر ارتشی است معمولا یکسری قوانین در خانه حاکم است که همگی ملزم به رعایت آنها هستند و چه خانواده‌هایی که همسر یا پدران‌شان در دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق، در خط مقدم جنگ حاضر بودند و روز و شب‌های سخت با دل‌نگرانی‌های فراوان را پشت سر گذاشته‌اند.


«سیمین» شهروندی است که از نظر تجربه زندگی با شخصی ارتشی، در دسته اول قرار می‌گیرد؛ یعنی او طی 30سالی که پدرش به پادگان رفت و آمد داشته، خاطرات زیادی از سبک زندگی خانواده‌اش از همان دوران کودکی در ذهن دارد. این شهروند که حالا 35ساله است از اینکه پدرش بازنشسته ارتش است به خودش می‌بالد چراکه معتقد است زندگی با پدری ارتشی شخصیت او را محکم و منظم بار آورده است.
«سیمین» به «ابتکار» می‌گوید: «به واسطه شغل پدرم سال‌های اول زندگی‌ام را در یک منطقه نظامی گذراندم که یکی از شانس‌های زندگی من بود چراکه منطقه‌ای خوش آب و هوا و در دل طبیعتی زیبا بود، همین باعث شد دوران کودکی من پر از خاطره‌های خوب و هیجان‌انگیز باشد.»
نظم جایگاه ویژه‌ای در زندگی ما داشت
به گفته او، «منتقل شدن خانواده‌های ارتشی به شهرهای مختلف و زندگی در فرهنگ‌های گوناگون باعث آشنایی ما با این فرهنگ‌ها و داشتن دوستان و آشنایان در نقاط مختلف کشور شد و همین‌ها شکل و نگاه زندگی اعضای خانواده را سمت و سو می‌داد که به‌نظرم در وسیع شدن دیدگاه من به دنیا و انسان‌ها کمک زیادی کرد.» این شهروند توضیح می‌دهد: «اکثر نظامی‌های مشغول در ارتش به انجام یکسری قوانین در پادگان عادت می‌کنند که آنها را به محیط خانواده هم می‌کشانند؛ همین باعث شد نظم و ترتیب جایگاه ویژه‌ای در زندگی ما داشته باشد و نسبت به نکات ریز حساس باشیم، مثل خاموش کردن لامپ‌های اضافه، سفت بستن شیرهای آب، نریختن آشغال روی زمین و...»
اقتدار توام با مهربانی
«امیر» هم دیگر شهروندی است که پدرش 20سالی هست که ارتشی است. او هم مانند «سیمین» از شغل پدرش اظهار خوشحالی می‌کند و به «ابتکار» می‌گوید: «اگرچه انجام قانون‌هایی در خانواده‌های ارتشی معمول است اما چون کودک از ابتدا با آنها روبرو می‌شود انجام دادنشان کار سختی نیست. این قوانین به مرور جزو خصیصه فرزندان ارتشی می‌شود و شخصیت او را متمایز با بقیه می‌کند البته این تمایز گاهی موجب دردسر هم می‌شود چراکه همه افراد با چنین قوانینی در خانواده بزرگ نشده و چندان خود را به قوانینی که فرزند ارتشی با آنها زندگی کرده است، پایبند نمی‌بیند و در صورتی که فرزند ارتشی پا به جایی مثل خوابگاه و زندگی جمعی بگذارد با یکسری مشکلات مواجه خواهد شد. اتفاقی که برای خود من افتاد و نظمی که برای من اهمیت داشت از نظر دیگران سختگیری به مسائل بود. به هرحال با همه اینها همیشه اقتدار و در عین حال مهربانی پدرم از او در ذهن من انسانی شکل گرفته که همیشه الگوی زندگی من بوده است.» صحبت‌های این دو شهروند از زندگی با پدری ارتشی درحالی است که در سوی دیگر ماجرا زنان و فرزندانی هم بودند که زندگی با یک ارتشی برای‌شان رنگ دلهره و نگرانی را داشته است چراکه همسر و پدران‌شان در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق در صف مبارزه با ستیز دشمن بودند. روزگاری که حالا اگرچه سال‌ها از آن گذشته اما اگر همین الان درباره شخصیت و منش همسر یا پدر ارتشی شهید شده‌شان حرف بزنند بغض می‌کنند و اشک می‌ریزند.
روزهای سخت در پایگاه هوایی تبریز
«فرح شایانی» همسر شهید سرلشکر «اسدالله بربری» یکی از ده‌ها زنی است که خاطرات و حرف‌های زیادی از زندگی با یک ارتشی دارد. او به «ابتکار» می‌گوید: «از روز اول که صحبت درباره ازدواجم با یک خلبان ارتش در خانواده مطرح شد دلهره انتخاب او به‌عنوان همسر را داشتم چراکه می‌دانستم چنین فردی در معرض خطرات زیادی است آن هم خلبان یک جنگنده، اما همسرم به‌قدری برازنده، رشید و با ابهت بود که تصمیم گرفتم شریک زندگی‌اش شوم. 6سال با او زندگی خیلی خوبی را گذراندم و صاحب دو فرزند پسر و دختر شدیم، اگرچه سایه ترس و نگرانی همیشه بر سر من و سایر همسران همکاران «اسد» وجود داشت. تا اینکه جنگ ایران و عراق پیش آمد. 18روز از آغاز جنگ نگذشته بود که خبر مفقودالاثر شدن «اسد» را به من دادند. او خلبان جنگنده اف پنج بود یعنی در چنین جنگنده‌ای خلبان به‌تنهایی پرواز می‌کند. در سال59 و در همان روزهای نخست شروع جنگ 150فروند هواپیمای جنگنده برای دفاع از خاک ایران به سمت عراق پرواز کردند که همسر من هم خلبان یکی از همین 150فروند بود. همان روز اول سه خلبان برنگشتند که همین نگرانی من را بیشتر کرد کم‌کم دلشوره‌ها شدید و شدیدتر شد. با دو کودک که همان موقع بیمار هم شده بودند تنهایی روزهای سختی را در پایگاه هوایی تبریز گذراندم. کارم شده بود دعا و نماز حاجت خواندن. خیلی‌ها دلداری می‌دادند که «اسد» برمی‌گردد اما هیچ‌وقت برنگشت. هیچ‌کس هم در صلیب سرخ و هلال‌احمر جواب قطعی نمی‌داد که خلبان‌های مفقود شده اسیر شده‌اند یا شهید. هشت ماه به همین منوال گذشت تا اینکه مبادله اسیر ایران و عراق انجام شد با کوچکترین خبر خوشحال و امیدوار یا ناراحت و ناامید می‌شدم. هر زمان یک چیزی گفته می‌شد یک بار می‌گفتند «اسد» اسیر شده زمانی دیگر می‌گفتند شهید شده است. آن دوران وقت ناهار و شام به «اسد» فکر می‌کردم که آیا او غذایی برای خوردن دارد؟ نکند او را شکنجه کنند؟ روز و شب‌های سختی بود. زندگی فقط با نام «اسد» برایم تا سال81 ادامه داشت تا اینکه پیکر 350اسیر شهید شده به ایران آمد و نام «اسد» هم میان این پیکرها بود هرچند هیچ‌وقت نتایج قطعی حاصل از انجام آزمایش‌هایی که از ما گرفته شد تا مدرکی دال بر رابطه میان فرزندانم با پدرشان باشد به ما ارائه نشد و این داستان 36ساله همچنان با من و دو فرزندم هست درحالی که سال‌ها چشم انتظار همسرم بودم و هیچ‌گاه مدرکی قانونی از شهید شدن او دریافت نکردم.»
سایر اخبار این روزنامه
روحانی در گفت‌وگوی تلفنی با اردوغان: حمله به سوریه بدعتی بسیار زشت در روابط بین الملل است سه هفته مانده به ضرب‌الاجل آمریکا، وزرای خارجه اروپا از وضع تحریم‌های جدید علیه ایران امتناع کردند جدل کلامی وزیر بهداشت با قاضی‌پور و محجوب در مجلس شما بنده را به چاه انداختید! علیرضا صدقی تجمیع ناممکن‌ها! «ابتکار» در گفت وگو با اعضای کمیسیون امنیت ملی آینده برجام را بررسی کرد شطرنج برجام در انتظار حرکت آمریکا رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از صدورمجوز استفاده از فاینانس برای احیای دریاچه خبر داد قائم‌مقام نمایشگاه کتاب خبر داد آغاز ثبت نام بن‌ کتاب دانشجویی از ۳۰ فروردین در جلسه هم اندیشی مدیران رسانه با نمایندگان مجلس بررسی شد اولویت های بهارستان برای دنیای رسانه ظریف در اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو اکو: متعهد به ایجاد یک منطقه اکو قدرتمند و مرفه هستیم به بهانه 29فروردین «روز ارتش » ، خانواده‌های ارتشی از قوانین، دلهره‌ها و زندگی خاص‌شان گفتند جهانگیری در دیدار نمایندگان مردم استان خراسان رضوی در مجلس: عزم جمعی و وفاق ملی زمینه ساز حل مشکلات کشور است عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: آنقدر روحانی در قم داریم که می‌توانند یک قاره را اداره کنند حمایت ازکالای ایرنی، نقشه راه سال1397